۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

جامعه شناسی جنبش-8

امروز دیگر دولت با چند روشنفکر و دانشجوی مخالف مواجه نیست که بتواند آنها را مرعوب کند یا از ایران فراری دهد. امروز دیگر دولت با چند سیاستباز یا چند حزب ساختگی مواجه نیست که بتواند با آنها معامله کند. امروز دیگر دولت با یک جناح مخالف جناح دیگر مواجه نیست که بتواند برای حفظ مصلحت هر دو جناح، آنها را سر میز صلح و آشتی بکشاند. امروز دویت با اپوزیسیونی از جنس یک "طبقه اجتماعی"‌ مواجه است. یک طبقه اجتماعی که از دوران تولدش حدود صد سال گذشته است و در فراز و نشیب تاریخ روز به روز بر شمار اعضای آن طبقه افزوده شده و خودآگاهی و درون‌نگری اش بیشتر شده است.
یک طبقه اجتماعی اصیل تر و ریشه دار تر است از آنکه بتوان آنرا مرعوب ساخت یا با آن معامله کرد. یک طبقه اجتماعی را نمی توان اخراج کرد و یا وادار به مهاجرت نمود.
مطالبات اصلی این طبقه و نخبگان واقعی اش از دوران جنبش مشروطه تاکنون مشخص و روشن است و تغییر چندانی نکرده. این طبقه بر سر منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود سازش نخواهد کرد. اما امیدوارم رهبران این طبقه نیز سازش نکنند و مطالبات خود را پیگیری کنند. خوشبختانه این‌بار هنوز حرفی از معامله رهبران و نخبگان سیاسی این جنبش با دولت به گوش نرسیده است.

۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

جامعه شناسی جنبش-7

بهمن هاتفی در مورد پیوند بین طبقه متوسط و طبقه پایین جامعه در ایران و ضعف نخبگان طبقه متوسط در همراه سازی طبقات پایین با خود و تامین نیازهای آنان می نویسد (توجه کنید نوشتار مربوط به 10 خرداد 87 است):

آن چه رخداده این است که شکاف بین لایه های زیرین جامعه و طبقه متوسط در عرصه سیاسی بسیار عمیق تر از عرصه اقتصادی شده است و تقریبا ً هیچ صدایی ( نیروهای سیاسی، مطبوعات، تشکل های صنفی) از نیروی کار در ایران دفاع نمی کند. صدای هزاران کارگر (و خانواده های آنها) که طی این سال ها از اولین حق خود (دریافت دستمزد) محروم بوده اند هیچ پژواکی در گروه های سیاسی، مطبوعات و دیگر رسانه ها نداشته است.
گروه های سیاسی، چه آنان که "باید" و چه آنان که "نباید"، در تنور نخبه گرایی دمیدند و از توده مردم غافل شدند. این سیاست تا انتخابات ریاست جمهوری نهم ادامه یافت و حتی پیشروترین ِ گروه های سیاسی حاضر در انتخابات، با تأکید بر "کیفیت" رأی خود و اینکه رأی آنها رأی اقشار "فهمیده" است، حتی به توهین غیر مستقیم به "مردم" پرداختند. از این دیدگاه شعارهای پوپولیستی نتیجه مستقیم عدم توجه متوازن به بخش های مختلف جامعه توسط دولت خاتمی و تکنوکرات های آن و عدم وجود نماینده ای برای پیگیری منافع بخش عظیمی از مردم در عرصه سیاسی (چه در بخش رسمی و چه اپوزیسیون) بود.
گروه های سیاسی طبقه متوسط هم نگاهشان به مذاکره و چانه زنی با هیئت حاکمه بوده و فقط وقتی به پایین نظری انداخته اند که می خواسته اند با اشاره به پایینی ها، بالایی ها را بترسانند. این تشکل ها اگر داعیه رهبری جامعه را دارند باید راهی برای دیالوگ با توده مردم بیابند و به آنها نشان دهند که می توانند حامی منافع آنان باشند. تنها توانایی آنها در این ارتباط و کمک به ایجاد تشکل های صنفی می تواند به بالانس قدرت در جامعه منجر شود. ایجاد تشکل های صنفی (و بخصوص کارگری) مستقل نوعی فشار دائمی را در بطن جامعه ایجاد می کند که در این صورت تشکل های سیاسی طبقه متوسط میتوانند به جایگاه اصلی خود (در وسط و نه مانند شرایط فعلی که برخی از آنها در منتهی علیه چپ هستند) برگردند و پروژه سیاسی خود را پیش برند. (منبع)

۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

تورم

بر اساس شاخص تورم یک مبلغ مشخص در ابتدای سال 1386 برای آنکه بتواند در انتهای سال 1388همان ارزش را داشته باشد باید 1/7 برابر شده باشد. یعنی در طول سه سال باید به همان سرمایه هفت دهم افزوده شده باشد تا فقط توانسته باشد ارزش اولیه اش را حفظ کند و صاحب آن سرمایه فقیرتر نشده باشد. (تورم امسال 25 درصد، سال قبل 25 درصد و سال 86 ، 18 درصد بوده است)
اگر تورم سالانه 25 درصد همینطور باقی بماند به این معنا است که مثلا اگر کسی 100 ملیون تومان سرمایه (اندوخته مالی) داشته باشد، علاوه بر خرج مسکن و زندگی و خوراک و ... ، باید 25 ملیون تومان در سال بعدش پس انداز داشته باشد تا فقط و فقط بتواند کاهش ارزش سرمایه اش را جبران کند. اگر این میزان پس انداز نداشته باشد فقیر تر شده است.
حال در نظر بگیرید جوانها که مجبورند سرمایه شان را بطور ریالی پس انداز کنند یا از کالاهای مصرفی و مستهلک شونده استفاده می کنند، هر چه که در طول یک سال از صبح تا شب زحمت بکشند و کار کنند و پس انداز کنند آیا می توانند این ضرر 25 درصدی را که در نتیجه تورم خودبخود بر سرمایه آنها وارد می شود را جبران کنند؟ آیا با این وضعیت می توانیم به غنی تر شدن فکر کنیم؟ آیا ما براستی می توانیم علاوه بر سیر کردن شکم و تامین نیازهای ضروری زندگی 25 درصد هم پس انداز داشته باشیم؟ (تازه فقط برای اینکه فقیرتر نشویم، ثروتمندتر شدن پیشکش)

پی‌نوشت کاربردی: اگر از همه کالاهای مصرفی مانند اتومبیل و ... چشم بپوشیم، با سرمایه گذاری یک ساله در بانکهای خصوصی می شود حدود 18 درصد از این ضرر 25 درصدی را از محل بهره بانکی جبران کنیم به شرط آنکه این 18 درصد را کلا پس انداز کنیم و البته باز هم حدود 7 درصد ضرر سالیانه ناگزیر است و اگر از طریق پس انداز جبران نشود به فقیرتر شدن ما می انجامد.
پی‌نوشت تکمیلی : پس اندازهای غیر ریالی مانند خرید سکه طلا یا شرکت در بازار بورس اوراق بهادار نیز بدلیل عدم ثبات اقتصادی اصلا جذابیت و امنیت ندارد.

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

امید یا یاس؟

شاید اعلام نتایج انتخابات و سرکوب اعتراضات در وهله نخست احساس یاس و سرخوردگی زود هنگامی را بر ما حاکم کرده باشد. اما اگر از ارتفاع بیشتری به حوادث دو سه هفته اخیر نگاه کنیم زمینه‌های امید هم می توانیم بیابیم.
تا دوسه هفته پیش من خودم را تنها میدیدم. یک تافته جدا بافته و طرد شده از سوی جامعه. بجز ده پونزده تا رفیق دو رو اطرافم با بقیه احساس بیگانگی می کردم. بین خودم و جامعه فاصله زیادی رو احساس می کردم. خودم رو یک تبعیدی می دونستم که در گوشه ای ازین محبس پرتاب شده و محکوم به زندگی است. خودم رو ایرانی نمی دونستم و شرم می کردم بگم ایرانی ام. در پروفایلم خودم رو غیر ایرانی معرفی می کردم.
اما در این دو سه هفته دیدم که تنها نیستم. دیدم که مثل من خیلی زیاده. دیدم که حد اقل حدود دوازده سیزده ملیون ایرانی دیگر که در ایران و خارج ایران هستند که مثل من فکر می کنند و به من با دید همفکر و هم سنگر نگاه می کنند. در تظاهرات در کنار من بودند. با هم دوست بودیم هرچند همدیگر را نمی شناختیم. بدون آقا بالا سر بینمون نظم و همفکری حاکم بود. انگار سالها همدیگر را می شناختیم. انگار سالها با هم زیسته بودیم. دست به دست هم داده بودیم که از جانب دشمنمان آسیبی بهمان نرسد. من دیگه تنها نیستم و دیگه شرم نمی کنم خودم رو ایرانی بدونم.

عکس



جامعه شناسی جنبش-6

دکتر عباس کاظمی جامعه شناس عزیز کشورمان در مورد نتایج جنبش می نویسد:

... در رخداد اخیر نیروهای خاموش از طبقه متوسط به عنوان عاملان ضروری تغییر اجتماعی مورد نظر قرار گرفتند. در تبیین های جامعه شناسانه از این پس طبقه متوسط جایگاه جدیدی خواهد یافت. چرا که همیشه منتقدان مطرح می کرده اند که طبقه متوسط به تعبیر سی رایت میلزی اش نیرویی تن آسا و ترسو است و توان تبدیل شدن به نیروی تغییر را ندارد. همین طور یکی از مهمترین مشکلات روشنفکری عدم توانایی در بسیج منابع و نیروها بود. رخداد 22 خرداد برای اولین بار توانایی طبقه متوسط را نشان داد. بنظر من این مرحله یکی از آن دقایق حساسی بود که طبقه متوسط توانست اعلام موجودیت کند.

در جای خود خواهم نوشت که طبقه متوسط چه قبل و چه بعد از انقلاب در اعلام موجودیت خود ناکام ماند و هیچکس نه تنها تولد این موجود مدرن را جشن نگرفت بلکه همیشه به مثابه تهدید آن را مورد نظر قرار دادند.(منبع)

باز هم در مورد زبان

1- به این فعل دقت کنید: "می پرسید"
صیغه آن چیست؟ اگر خوب دقت کرده باشید هم می تواند مفرد غایب باشد (او می پرسید) و هم جمع مخاطب (شما می پرسید)
2- با افزودن یک "د" به "بیان‌زایی" می توان انرا به متضادش تبدیل کرد: "بیابان‌زدایی"

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

فتوا

الیوم استعمال صدا و سیما و نشریات دولتی به ای نحو کان در حکم محاربه با میر حسین موسوی است.

طرحی برای یک رمان

ب به الف کمک و معاونت می کند که آن شخص ج را بکشد. بعد از اینکه الف، ج را کشت آن معاون و شریک (ب) آنقدر به الف سرکوفت می زند و به رخش می کشد و به او احساس گناه تلقین می کند که الف در اثر فشار روانی و وجدانی اول ب را می کشد و سپس خودش را و داستان همین جا تمام می شود.

پی نوشت: کجایی هدایت که این منظومه را بسرایی!

۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

جامعه شناسی جنبش-5

همانطور که گفتم این جنبشی که امروز مشاهده می کنیم ائتلافی است از جناح چپ سنتی (جامعه روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب اسلامی) به عنوان لیدر و گروههای هیجده گانه دوم خرداد به عنوان نخبگان (که این دو دسته در واقع نقش سازماندهی و تغذیه فکری و اداره عملی جنبش را به دست دارند. ) + طبقه متوسط جدید که در واقع قاعده‌ی این هرم هستند.
هر چند در موقعیت کنونی به لحاظ ایدئولوژیک و عملی این ائتلاف بین این رهبران/نخبگان و این طبقه اجتماعی شکل گرفته است و همدیگر را در عمل بطور کامل همراهی می کنند. اما سوال اینست که آیا بین طرز تفکر حاکم بر رهبران و نخبگان سیاسی جنبش و این طبقه اجتماعی (متوسط) مطابقت کامل وجود دارد؟
پاسخ به نظر من منفی است. برای نمونه به نظر من تفکر طبقه متوسط در ذات خود سکولار است و اعضای این طبقه اکثرا نمی تواند رای به تلفیق دین و حکومت دهد. این درحالی است که جامعه روحانیون مبارز و بقیه نخبگان پیش گفته با اتحاد دین و حکومت مشکلی ندارند و حداکثر معتقدند که در این زمینه باید کمی اصلاحات انجام گیرد. تمامی رهبران و نخبگان جنبش (اعم از خاتمی و موسوی و اعضای جامعه روحانیون مبارز و ... ) به کلیت نظام جمهوری اسلامی که نظامی دینی است باور دارند و در مخیله شان هم نمی گنجد که بخواهند دین و حکومت را از هم جدا ببینند. اما آیا اکثریت روشنفکران و تحصیلکردگان و هنرمندان و نویسندگان و دانشجویان و وکلا و پزشکان و متخصصان هم اینگونه فکر می کنند؟
این است که این جنبش (که خود نمایانگر یک شکاف در جامعه ایرانی بین دونوع طرز تفکر است،) خود در ذاتش دارای یک شکاف است و هر چه جلوتر رویم این شکاف خود را بیشتر نمایان خواهد کرد.

سبز


یأس

چنگال هایش را گشوده است و به سویمان می آید؛ یأس.
و ما را فروخواهد بلعید؟

جامعه شناسی جنبش-4

کمی وضعیت آرام شده. برای ذهنهای فلج فرصتی فراهم شده. باز هم ذهن استوره‌باف و رازآفرین و بیمارگونه ایرانی فعال شده است. یک سناریوی تکراری. بار هم به دنبال یک عامل راز آلود و ماوراء الطبیعی می گردد که همه تقصیرات و امور را به گردن او بیندازد. عاملی که حکیمانه در خفا همه چیز را کنترل کرده و به ریش جمعیت خندیده است و الان در جزایر قناری در حال تفریح است.
اصلا محال است جمعیت از خود اراده یا شعوری داشته باشند. حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است. محال است این جمعیت به پای خود آمده باشند. محال است فهمیده باشند چه می کنند. اصلا مگر می شود عده ای با شعور خود بیایند در صحنه؟ بعید است! این همه کشته دادیم برای ...
خب ظاهرا این بار آن عامل راز آلود و پشت پرده رفسنجانی یا روسیه است. شاید هم سوییس یا کرباسچی!

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

کودتا؟

این روزها باب شده است می گویند کودتای 22 خرداد. در اینجا حقیر باید بگوید در مورد اتفاق 22 خرداد لفظ کودتا ناکارآمد و اشتباه است. چرا که کودتا عبارت است از برانداختن دولت یا حکومت با توسل به نیروهای نظامی که معمولا شخصی که سر کار می آید خود یک نظامی است. در وضعیت اخیر اولا استفاده ای مستقیم از نیروی نظامی و رزمی درانتخابات نشده است. ثانیا دولتی برکنار نشده بلکه دولت قبلی مستحکمتر شده است. بنا بر این بکاربستن لفظ کودتا اشتباه است.

پی نوشت 1- دهخدا می نویسد: کودتا. [ دِ ] (فرانسوی ، اِ) برانداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی کشور و تسلط بر اوضاع و روی کار آوردن حکومتی نو. رجوع به لاروس شود.
پی نوشت2- به یاد دارم در دوران دانشجویی سر درس حقوق جزای اختصاصی 3 (جرائم علیه امنیت ملی که در ترمهای آخر لیسانس تدریس می شود) استاد داشت از کودتا حرف می زد و یکی از دختران حقوقدان کلاس سوالی پرسید که معلوم شد معنی کودتا را نمی داند. استاد هم سوالش را جواب نداد و گفت تو دانشجوی ترم آخر رشته حقوق هنوز معنی کودتا را نمی دانی؟ اینست که من اکیدا به دخترها توصیه می کنم رشته حقوق را انتخاب نکنند.
+ سابقه

۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

جامعه شناسی جنبش-3

اگر جنبش اصلاحات دموکراتیک در ایران را در حال حاضر با توجه به نیروها و پایگاههای اجتماعی فعال آن به موجود اندامواره تشبیه کنیم باید بگوییم که:

راس آن یا قوه فکری و رهبری آن در اختیار همان گروه چپ سنتی است که از بدنه روحانیت حاکم از لحاظ ایدئولوژیک فاصله گرفت و روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین اجزاء اصلی آن را تشکیل می دهند.

درمقابل بخشهایی از جناح راست مدرن یا کارگزاران سازندگی همراه با تشکلهای چپ جدید مانند جبهه مشارکت و بطور کلی تشکلهای هیجده گانه جناحی ای که پس از انتخابات 1376 به جناح "دوم خرداد" شهرت یافته است اندامهای عملی این موجود اندامواره به شمار می روند.

بالاخره طبقه متوسط جدیدی که در مطبوعات مستقل، جنبشهای دانشجویی و دیگرنهادهای جامعه مدنی فعالیت یافته است قاعده این هرم و یا پاهای این موجود محسوب می شوند.

--همان کتاب ص 149

جامعه شناسی جنبش-2

طبقات متوسط جدید معمولا به کار فکری و اداری اشتغال دارند و از میزانی تحصیلات مدرن برخوردارند و از ممر دریافت حقوق ارتزاق می کنند. آموزگاران، دانشگاهیان، کارمندان اداری، روشنفکران، هنرمندان، متخصصان، نویسندگان، پزشکان، مهندسان، وکلا و غیره اجزای اصلی طبقه متوسط جدید را تشکیل می دهند. (ص 135)

روشنفکران هسته مرکزی نیروی سیاسی طبقه متوسط جدید را تشکیل می دهند و از تحولات گسترده‌ی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حمایت می کنند و از آبشخور مکاتب غربی و بعضا ترکیب آنها با اسلام سیراب می شوند.سنتهای مختلف مارکسیسم نو، اگزیستانسیالیسم، هرمنیوتیک، پست مدرنیسم و لیبرالیسم بر این نسل از روشنفکران موثر بوده است.تعبیر و تفسیر مجدد و نواندیشانه‌ی سنت دینی یکی از ویژگیهای مشترک نسل جدید روشنفکران است.از این رو اصلاح دینی یکی از علائق فکری آنها را تشکیل می دهد. (ص 137)

یکی دیگر از اجزاء اصلی جنبش طبقه متوسط جدید را سازمانهای دانشجویی تشکیل می دهند. (ص 138)

از کتاب گرانسنگ دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایرن – دکتر حسین بشیریه

جامعه شناسی جنبش-1

این جنبش اخیر به نظر من به هیچ وجه نمایشی و یا ساخته دست هیچ شخص یا قدرتی نیست و راز خاصی هم پشت پرده ندارد. این جنبش، یک جنبش یک‌شبه نیست، بلکه تبلور شکل گیری و تقویت یک طبقه اجتماعی جدید در ایران است که در جاهای دیگر دنیا هم شکل گرفته و وجود دارد. این طبقه، طبقه متوسط جدید است که من و اکثر شما هم عضوش هستیم و دست برقضا نماینده آن هم این دوره میرحسین موسوی و تاحدودی کروبی شده است. این جنبش خاستگاه طبقاتی دارد و هیچ شخص یا قدرت یا کشور خارجی پشتش نیست بلکه یک قشر و طبقه اجتماعی آنرا برساخته است.
این را هم بگویم که شاخکهای این طبقه و جنبش از گذشته تاکنون روشنفکران و دانشجویان بوده اند و این طبقه اجتماعی روز به روز در ایران در حال گسترش و افزایش است. این جنبش اگر هم اکنون خاموش شود هیچگاه نابود نمی شود و برعکس روز بروز تقویت می شود تا جایی که این اقلیت روزی به اکثریت تبدیل شود و نظر توده ها را نیز جلب کند و در انتخابات پیروز شود.
تحولات اخیر به خودیابی و خودشناسی این طبقه اجتماعی کمک شایانی کرد. امروز این افراد همدیگر را می شناسند و نخبگانشان هم که اکثرا دستگیر شده اند کاملا مشخص هستند. این حرکتها نشان داد این طبقه اجتماعی بوده و هست و خواهد بود و توان سازمان دهی سیاسی هم دارد و رهبرانشان را هم بخوبی می شناسند و نخبگان این طبقه هم هموندان را شناختند و در کل یک زرمایش سیاسی بود دست کم برای بازشناسی اعضا و لیدرها.
--کشواد

جامعه شناسی جنبش-0

موج سبز یا موج سوم؟
به نظر من این روزها مهمترین پدیده که یکی از زمینه سازاهای مهم این جریانات است مهیا شدن بستر رد و بدل اطلاعات -تاحدی ِآزادانه و بدون دخالت حکومت- است. در ایران بدلیل اینکه انتقال اطلاعات از سوی نهادهای حکومتی تحت نظارت ایدئولوژیک است بیشتر وسائل ارتباطی غیردولتی و خصوصی مورد توجه مردم قرار می گیرد مانند موبایل، اس ام اس، ماهواره، روزنامه های خصوصی و بویژه اینترنت.
به نظر من یکی از مهترین عواملی که انتخابات این دفعه را با دیگر انتخابات متفاوت کرده همین گسترش و رواج انتقال اطلاعات از طرق غیر دولتی است. و از سویی در چند روز گذشته شاهد دست درازی متعدد حکومت به عرصه انتقال اطلاعات در حوزه خصوصی بوده ایم: قطع سیستم پیام کوتاه، قطع سرویس تلفن همراه، اختلال در شبکه‌های ماهواره ای و اینترنت و فیلترینگ و ایجاد اختلال بی سایقه در کار سایتها و وبلاگها از جمله: فیلتر شدن سایتهای سیاسی، فیلتر شدن سایت کلوب، فیلتر شدن توئیتر، اختلال در کار فیس بوک، اختلال درکار بلاگفا و ...

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

غزل3 - اخوان ثالث

ای تکيه‌گاه و پناه
زيباترين لحظه‌های
پر عصمت و پر شکوه
تنهايی و خلوت من!
ای شط شيرين پر شوکت من!
ای با تو من گشته بسيار
در کوچه‌های بزرگ نجابت
ظاهر نه بنبست عابر فریبنده‌ی استجابت
در کوچه‌های سرور و غم راستينی‌ که‌مان بود،
در کوچه باغ گل ساکت نازهايت،
در کوچه باغ گل سرخ شرمم،
در کوچه‌های بزرگ نوازش،
در کوچه‌های چه شبهای بسيار
تا ساحل سيمگون سحرگاه رفتن،
در کوچه‌های مه‌آلود بس گفت‌وگوها
بی‌هيچ از لذت خواب گفتن.

در کوچه‌های نجيب غزلها که چشم تو می‌خواند
گهگاه اگر از سخن باز ميماند
افسون پاک منش پيش می‌راند
ای شط پر شوکت هر چه زيبايی پاک!
ای شط زيبای پر شوکت من!
ای رفته تا دوردستان!
آنجا بگو تا کدامين ستاره‌ست
روشنترين همنشين شب غربت تو؟
ای همنشين قديم شب غربت من

ای تکيه‌گاه و پناه غمگين‌ترين لحظه‌های
- کنون بی‌نگاهت تهی مانده از نور،
در کوچه باغ گل تيره و تلخ اندوه،
در کوچه‌های چه شبها که اکنون همه کور.
آنجا بگو تا کدامين ستاره‌ست
که شب‌فروز تو خورشيد پاره‌ست؟
+ صدا

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

خاله

زنهایی که دخترهای جوان بی جا و مکان را دور خود جمع و برای آنها مشتری فراهم می کنند. خاله‌ها سنشان حدودا از چهل گذشته است و به سر وضع خود نیز زیاد می رسند،
کشواد- واژه‌نامه خیابانی

بیوه

در اصل زن شوهر مرده را گویند اما امروزه در شهر تهران در میان پسران و مردان جوان بیوه به هر زنی گفته می شود که از همسرش جدا شده است چه بدلیل فوت او چه به دلیل طلاق یا هر علت دیگر.
کشواد - واژه‌نامه خیابانی

گیس بریده

یکی از مجازاتهای تعزیری که در مورد موارد منافی عفت (روابط جنسی نامشروع)در گذشته بسیار شایع بوده بریدن گیس زنان بوده است. دشنام "گیس بریده" امروز یادگار آن مجازات های تعزیری ایست که قرنها بر زنان ما تحمیل شده. امروز وقتی می گویند "گیس بریده" نوعی کنایه است به معنای بدکاره. بنا براین "گیس بریده" بسیار دشنام سنگینی است.
کشواد - واژه‌نامه خیابانی

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

دشمن

این واژه دشمن در ادبیات سیاسی اگر زمانی بکار رود که کشور درحال جنگ است که هیچ. در غیر این صورت جز برخاسته از یک پشتوانه ایدئولوژیک نیست. واژه دشمن را یا جنگ پشتیبانی می کند یا ایدئولوژی. توضیح آنکه ایدئولوژی بدون دشمن محال است.

عکس

پیرمرد گریانی که به جمعیت پیوست:

عکس از کشواد

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

حادثه

متاسفم که این را می گویم. اما با توجه به شناختی که بنده به عنوان یک تحصیل کرده علوم انسانی از جامعه ای که صبح تا شب در آن غوطه می خورم دارم و با توجه به شناختم از ساختار اجتماعی و بافت جمعیتی ایران و نظر به غلبه طرز تفکر و جمعیت روستایی بر شهرنشین های واقعی و فقر و کمبود قابل توجه آگاهی در میان توده های مردم و تاثیر عظیم رسانه های گروهی وابسته به حکومت بر آنها و چیرگی بارز عددی عوام بر قشر تحصیل کرده و بدبینی عوام نسبت به روشنفکران و تحصیلکرده ها، برنده شدن احمدی نژاد در انتخابات قطعی است. و تنها و تنها یک حادثه و یک اتفاق می تواند نتیجه را تغییر دهد. آیا آن اتفاق می افتد؟ بعید می دانم.

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

تندیس

باز هم رقص


این رقصی که در ان پاها را روی یک سطح فلزی می کوبند و صداتولید می کنند را بسیار دوست دارم. کسی اسم دقیق این نوع رقص را می داند؟