۱۳۸۷ آبان ۱۰, جمعه

اینترنت و مغز

اینترنت نه تنها موجب تغییر در راه و روش زندگی بشر شده است بلکه باعث می‌شود تا نحوه کارکرد مغز ما نیز دچار دگرگونی و تحول گردد.متخصصین عصب‌شناسی می‌گویند مغز بشر امروزی در نتیجه استفاده مداوم از اینترنت دچار یک تحول تكاملی خواهد گردید و در نهایت موجب خواهد شد تا ادراک و بینش ما از فناوری، نهایتاً در صدر بالاترین مدارج و اولویت‌ها از یک نظام اجتماعی جدید قرار بگیرد.وی در تحقیقات خود دریافته است که جست‌وجو در اینترنت و ارسال پیام‌های متنی باعث می‌شوند تا مغز ما بتدریج خود را با فیلتر کردن اطلاعات هماهنگ ساخته و بتواند در موقعیت‌های آنی تصمیمات ناگهانی بگیرد. (اینجا)

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

شرم

نگاه،
شرم؛
و سپس تنهایی!
--کشواد

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

اتوبوس

تا چند وقت پیش در تهران تو صف اتوبوس وقتی ملت وقتی می خواستند سوار شن می گفتند: آقا هل نده. اما الان می گن :‌آقا جون مادرت هل بده بتونیم خودمونو بچپونیم تو اتوبوس!

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

مردم ایران

کسروی در مورد حوادث شهریور 20 و از هم پاشیدن ارتش ایران (نه ارتش رضا خان) می گوید:
این جوانان چندان گیجند که گناه آن رسواییها را بگردن رضا شاه میاندازند ... آن سرکردگان بودند که آزمایش خود را دادند، و جز چتد تن انگشت شمار که مردانگی نمودند و بیشترشان کشته شدند و از میان رفتند، دیگران همگی پستی و بیغیرتی نشان دادند. بلکه برخی از آنان سیاهکاری نیز کرده تفنگها و شصت تیرها را در بیابان در دسترس دزدان و راهزنان قرار دادند.
اینهم مردم بودند که همانکه اندک ناتوانی در سوی دولت فهمیده شد هر گروهی بآشوبکاری دیگری پرداختند. آن کردان بودند که بتاراج پرداختند و بسر سپاه ایران رفته گزند و رسوایی دریغ نداشتند. آن لرها و عربها بودند که براهزنی پرداختند. آن روستاییان بودند که بسر راهها ریختند و راه آهن را تاراج کردند. آن ارمنیان و آسوریان بودند که آشکارا با ایرانیان دشمنی نشان دادند. آن بوالهوسان تبریز بودند که در چنان هنگامی بنغمه ترک و فارس پرداختند. آن ملایان بودند که فرصت یافته در همه جا به "امربه معروف و نهی از منکر" برخاستند. آن روزنامه نویسان بودند که همه چیز را فراموش گردانیده بیکبار لگام گسیختگی آغاز کردند. (فرهنگ چیست؟ - احمد کسروی)

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

مردانه

فمینیسم مردانه!

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

خشک مغزی

"خشک مغزی" هم اصطلاح خوبی است برای بیان اپیدمی ملی ایرانیان (فلج اذهان).

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

سوگند

در گذشته وقتی کسی در اثبات ادعایی باز می ماند و نمی توانست دلیلی محکمه پسند بیاورد به عنوان آخرین دلیل اثبات، مایعی را به او می خوراندند به نام "سوگند" (ظاهرا آب آمیخته با گوگرد). اگر پس خوردن این مایع زنده می ماند و یا واکنشی نشان نمی داد (نمی دانم دقیقا کدام یک) می فهمیدند که سخن او راست است. اما اگر پس از خوردن "سوگند " می مرد یا واکنش نشان می داد می فهمیدند او دروغ گفته است.
این نوعی داوری ایزدی است و مربوط به دوره ایست که وقتی بشر در کار خویش باز می ماند به عناصر مابعد الطبیعی و آسمان و ارواح و اینطور چیزها چشم می دوخت و از آنها کمک می خواست تا تکلیفش را مشخص کند.
البته هنوز هم نه تنها این نوع داوری های راز آلود و ابطال ناپذیر با قدرت تمام در قوانین کشورهایی مانند ایران وجود دارد در حقوق اروپایی نیز هنوز هست.

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

دوست

"دوست" و "غیر دشمن" را مترادف می گیرند. ولی کاربرد این دو را در مثال زیر مقایسه کنید:
1- وبلاگ های دوست
2- وبلاگ های غیر دشمن
قاعدتا این دو باید یک معنا را برسانند اما چنین نیست. اینست که ما می گوییم یافتن دو مترادف واقعی در زبان کاری است نزدیک به محال.

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

تاویل

یکی ازمهین ابزارهای دروغ‌پردازی در فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی "تأویل" است. در مورد این واژه بسیار تامل و درنگ کنید. حتی اگر شده به کتابهای طلبه‌ها رجوع کنید. بسیار مهم است برادران و خواهرانم!

حافظ

در تاریخ درازآهنگ فرهنگ و اندیشه ایرانی یک نفر پیدا شده که ادعا کرده هیچ کس چون او نتوانسته است بفهمد و به رازها پی ببرد و او حافظ است که می گوید:
کس چو حافظ نکشید از رخ اندیشه نقاب ...
اما هنوز پس از گذشت قرنها احدی پیدا نشده است از رخ اندیشه‌ی خود حافظ نقاب برکشد!!! و مشخص کند منظور و مقصود او چه بوده؟؟؟
عجب داستانی ست!

۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه

پوستین کهنه

" کو کدامین جُبه‌ی زربفت رنگین می شناسی تو
کز مرقع پوستین کهنه‌ی من پاکتر باشد؟
با کدامین خلعتش آیا بدل سازم
که‌‌م نه در سودا ضرر باشد؟ "

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

رده

دوماده از لایحه‌ی مجازات اسلامی که اخیرا کلیاتش به تصویب مجلس رسیده است :
ماده ۷-۲۲۵ : حد مرتد فطري قتل است.
ماده ۸-۲۲۵ : حد مرتد ملي قتل است؛ اما بعد از قطعيت حكم تا سه روز ارشاد وتوصيه به توبه مي شود و چنان‌كه توبه ننمايد، كشته مي‌شود .

۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

ای آزادی

روی دفتر های دانش آموزی خود
روی میز تحریرم،روی درختان
روی ماسه، روی برف
نام ترا مینویسم.

روی همه صفحه های خوانده شده
روی همه صفحه های سفید
روی سنگ وخون وکاغذ یا خاکستر
نام ترا مینویسم.

بر شگفتی های شب ها
روی همه تکه پاره های آسمان لاجوردی خود
بر هر جرعه ی سپیده دمان
بر دریا، بر قایق
روی کوه دیوانه
نام ترا مینویسم.

روی پناهگاه هی ویران شده ام
روی فانوس های افتاده ام
بر دیوار های غم ودرد خود،
نام تو را مینویسم.

وبه نیروی یک واژه
زندگی از سر میگیرم
من برای شناختن و نامیدن تو
پا به جهان گذاشته ام،
ای آزادی
(پل الوار دفتر شعر و حقیقت 1942)

مغول

یکی از بخارا پس از واقعه (حمله مغول) گریخته بود و به خراسان آمده . حال بخارا از او پرسیدند. گفت:‌ آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند. تاریخ جهانگشا - عطاملک جوینی