۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

بازهم

بازهم من و تو و سکوت و خلوت
بازهم اجتماع نگاه من و نگاه تو
بازهم پارادوکس هوای من و پروای تو
بازهم تناقض التماس من و امتناع تو
بازهم لایجتمعان سرشت من و بهشت تو
بازهم دست من و رودستی های تو
--کشواد

فیلم نیچه

فیلم کوتاهی از واپسین روزهای زندگی نیچه را می توانید دانلود کنید: اینجـــا (حجم : 3.1 MB )
اگر با نرم افزار های خود نتوانیتید این فیلم را ببینید می توانید K Lite را از اینجـــا دانلود کنید.(15 MB)
با تشکر از دوستانی که این فیلم را در اختیار من قرار دادند.

۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

قرارداد

قراردادهایی که در جوامع بشری بسته می شود عموما موضوعشان مال و ملک و حقوق مالی است. اما تا آنجا که من می دانم چند نوع قرارداد در کلیه جوامع بشری هست که موضوعشان مال نیست بلکه خود انسان است:
1- قرارداد کار که موضوعش کار کارگر است.
2- قرارداد ازدواج.
3- قرارداد تن فروشی.
4- برده داری مدرن و تجارت انسان برای هر منظوری.
5- قراردادهایی که فرد در آن بخشی از اعضای بدنش را (مثل کلیه) می فروشد.

۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

آزادی

گفتم آزادی مُرد خواهد؟
گفت شاید!

لونا شاد

خبر ظاهراً نچندان پر اهمیت قطع همکاری «لونا شاد» با تلویزیون V.O.A، در 2 روز اول انتشار بیش از 6هزار کلیک را برای سایت اینترنتی تیم ما «خبرنگاران صلح»، به همراه داشت. این اتفاق - جدا از همهء حاشیه ها- مانند مشتی نمونهء خروار، ثابت می کند که سوژه های اصلی مورد توجه مردم چیست و مخاطبان بیشتر به دنبال کدام چهره ها و اتفاقات هستند. (اینجا)

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

ادعای امامت

پدیده هایی چون ادعای امامت کردن و همچنین اعدام کسی که ادعای امامت می کند ظاهرا در دنیا تنها مختص به فرهنگ ایرانی است.

"فیلسوف"

تا حالا از لحاظ زیبایی شناختی به کلمه‌ی "فیلسوف" نگاه کردی؟ چقدر از این لحاظ واژه‌ی زشتی است!
راستی تا یادم نرفته بگویم که اصل واژه معرب است و اینگونه تلفظ می شود: فَیْلَسوف+.

فیلسوف

فیلسوفان ایران! جالب بود!
فیلسوفان ایرانی بجز چند مورد استثنایی (مثل رازی و فارابی) بقیه همه عرفا بوده اند و بس. اصلا بگذارید باب علم و اجتهاد رو مسدود کنم: فلسفه ایرانی یعنی عرفان ایرانی. فرهنگ ایرانی فیلسوف ندارد (اینهایی هم که هستند استاد فلسفه اند نه فیلسوف)

تفعل

ایرانیها ظاهرا خیلی نسبت به باب "تفعّل" ارادت دارند. چون حداقل دوچیز را در این باب ساخته اند: تشیع و تصوف.

شاعر

امت شاعرپرور!
شما یک حرف مفت و بی ارزش را، مثل اینکه "خورشید طلوع کرد"، در قالب شعر و البته ماهرانه بگو ببین چه رخ می دهد.
شما می شوی لسان الغیب و محرم اسرار الله و حرفت هم می شود بطن هفتم قرآن! ضمنا شعرهایت را نیز در دانشکده‌ها و مدارس تا قرنها تدریس می کنند.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

جهل

هکذا قال کشواد: الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الجهل.
چنین گفت کشواد: حکومت با کفر باقی می ماند اما با جهل باقی نمی ماند.

فکر

این نوشته را بخوانید تا از طرز و سطح فکرجوانهای ایرانی مطلع شوید:

آیا كدام زن قسمت كدام مرد و كدام مرد قسمت كدام زن می شود؟ در این مورد یك قائده مخصوصی را بخوانندگان محترم كتاب ارائه می دهیم :هر مرد و زنی كه می خواهند باهم ازدواج كنند، بهتر است این قائده مخصوص را در نظر داشته باشند، اسم هر دو را بحساب (ابجد) شماره بندی كنندی و سپس شماره ها را با هم جمع نمایند و بعد پنج پنج آن شماره ها را طرح كنند و بیندازند اگر مابقی یك (1) یا سه (3) یا پنج (5) بماند، بدانید كه آن ازدواج سر می گیرد و هر دو تا آخر عمر با هم با خوشی زندگی خواهند كرد، ولی اگر شماره های باقی مانده دو (2) و یا چهار (4) باشد، آن ازدواج سر نمی گیرد و اگر هم بگیرد میمنت و سروری در آن نیست.
(این حساب ابجد كبیر است ):ا1) ب 2) ج 3) د4) ه‍5) و6) ز7) ح 8) ط9) ی 10) ك 20) ل 30) م 40) ن 50) س 60) ع 70) ف 80) ص 90) ق 100) ر200) ش 300) ت 400) ث 500) خ 600) ذ700) ض 800) ظ900) غ 1000).این حساب ابجد كبیر بود كه برایتان نوشتیم ولی در پایان می نویسیم هر كاری دست خداست و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. و یقینا بدانید هر كاری برای خدا انجام گیرد ضرر و زیانی در آن نمی باشد و ما این قائده را از كتاب ریاض الانس نوشتیم.(نقل شده عینا از اینجا)

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

عقرب

می گویند عقرب وقتی که دورتادورش را آتش فراگیرد و راه فراری نیابد، نیشش را در بدن خودش فرو می برد و خود را می کشد.

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

تفکر شاعرانه

مهمترین شاخه‌ی معرفت برای ایرانیان ادبیات و شعر است. در حالی که اساسا اینها معرفت بخش نیستند. مردم ایران همانند شاعرانشان به دنیا نگاه می کنند.
فکر کردن بر و در ادبیات نیاز به فکر کردن به گونه‌ها‌ی دیگر و چیزهای دیگر را برایشان از بین برده است.

۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

موسیقی

این گفتگو را در مورد موسیقی ایرانی حتما بخوانید/بشنوید بسیار روشنگر است:
متأسفانه به علت نبودن نهادهای اجتماعی و نهادهای دموکراسی هنر یک مقداری از بار این نهاد‌ها را بر عهده داشته است.
یعنی مردم از هنرمند، نویسنده و نقاش انتظار رهبری یک جریان فکری را دارند که بتواند پاسخگوی نیازهای آن‌ها باشد.
به نظر من این درست نیست. یک نهاد اجتماعی کار خودش را انجام می‌دهد. اگر باید دقتی در کار قانون‌گذاری کند یا نهادهای دیگر را کنترل کند، مانند کشورهای دیگر است. اگر این گونه برخورد شود، می‌بینیم که اکثراً هنر تبدیل به شعار می‌شود.
یعنی هنرمند برای این‌که نواقصی یک بخشی از یک سیستم اجتماعی را بیان کند، به ناچار هنرش را به بیان آن نواقص مختص می‌کند؛ می‌شود هنر مقطعی.
می‌بینیم که میرزاده‌ی عشقی در دوره مشروطیت می‌آید مباحث جامعه خودمان را بیان می‌کند که راجع به مسأله‌ی زن است، راجع به مسأله سیاست است، که این هنر، هنر مقطعی است و کاربردش فقط در طول همان زمانی است که این هنر تولید شده است؛ نه بیشتر.
طبیعی است که اگر یک نهاد اجتماعی بود، آن نهاد می‌توانست جایگزین این حرکت باشد و هنر می‌توانست تولید مستقل خودش را داشته باشد و اندیشه زیبایی‌شناسی آن آهنگ‌ساز، نقاش یا هنرمند را بیان کند.

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

مقاله

مقـــــاله‌ بسیار خوبی بود. این جمله اش بسیار برای من جالب بود:
"...به این خاطر ویل دورانت، ادبیات را "هفتمین عنصر تمدن" می‌داند. در شهر‌نشینی است كه دیگر دسته‌ای از مردم غم تولید اشیاء مادی ندارند و به فكر ایجاد علم، فلسفه، هنر و ادبیات می‌افتند."

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

به مناسبت بارش باران در تهران

چنین غمگین و هایاهای
کدامین سوگ می گریاندت ای ابر شبگیران اسفندی؟
اگر دوریم اگر نزدیک،
بیا با هم بگرییم ای چون من تاریک

اخوان