۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

فوران واژه

ای معصومیت ِکودکانه ات دستاویز ِ تا این همه شرم من
ای نگاه ِ بازیگوشت سارق ِنگاه ِ سالها ره گم کرده‌ی من
ای منْ عاشق ِعاشقانه‌هایت
ای که می بری ام تا آنسوی مرزهای روستای مفلوک و مالوف خودساخته و خودزیسته‌ و هرزه روی هرروزی ِ من
ای که شیطان در کمینت تا تو را از چنگال قدرشناس من برباید و خدا هم
ای تکیه ات تکیه گاه ِایمان ِمن به هرگونه تکیه گاه در هرجا، در هر وقت
ای آزادگی ات ویران کننده‌ی شالوده‌ی نگاه ِمن به آزادی
تا که بالهایت به گل و لای و تعفن این کهنه لجن اندودْ روستای حقیر نیالوده ست
ای آزاد، ای رها، ای که تو می توانی، پرواز کن!
--کشواد

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

پیامبری جدید

او رهبر یک هیئت مذهبی بوده که روز به روز به طرفدارانش افزوده شده و با نظام هم دچار مشکل شده است. آری میخواهم از استاد ایلیا میم رام الله! رهبر جوان جمعیت ال یاسین بگویم:
از سال‌ها پیش که آقای فتاحی از ۲۳ سالگی دوره‌ی اول سخنرانی عمومی‌شان را گذاشتند، جلسات چند صد نفره و در سالن اجتماعات عمومی بود. آن‌قدر مردم، به خصوص جوانان و اهل قلم علاقه داشتند که در این جلسات شرکت کنند، که کم کم دیدیم باید در فرهنگ‌سراها جلسات را تشکیل بدهیم. فرهنگ‌سراها هم جای کافی نداشت.
کم کم اجازه گرفتیم و طبق مجوزی که به ما دادند وارد ورزشگاه‌‌ها شدیم. در ورزشگاه شیرودی و افراسیابی و در یک‌سری از ورزشگاه‌های دیگر برنامه ‌داشتیم. مثلاً طی چند جلسه پنج، شش هزار نفر می‌آمدند، ولی باز هم این استقبال خیلی زیاد بود. درخواست کردیم که استادیوم آزادی را به ما بدهند که آنجا مراسم داشته باشیم و هر چه در توان داشتیم برای نظم و امنیت جلسات هم می‌گذاشتیم که متأسفانه فکر می‌کنم این استقبال یکی از همان عواملی بود که باعث شد این برخوردها با ما صورت بگیرد.(اینجا)

- این خانوم هم یکی از طرفداران استاد است که دستگیر شده. اینجا
- دیگر خود پیگیری کنید این داستان را اینجا
پاورقی: یک فرهنگ و تمدن و نژاد که به انتهای کارش می رسد و دچار نشیب و انحطاط می شود فرزند هم که تولید می کند کج و کوله و ناقص الخلقه است.
و من که با آن نگاه دله ام
و تو که معصومیتت مفعول نگاه من
و سکوت که از هر سو می بارید
و شب چاه عمیقی بود.
--کشواد

به قول بزرگی: اینجوریاس.

۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

یکی از راههای نگهداشت دوست دختر/عیال این است که روز ولنتاین ایرانی (سپندارمذگان) ببری اش به همچین کافه ای

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

ستیز با غرب1

پرسش ما اکنون این است: از کدام «غرب» سخن می‌گوئیم و آن را «کعبه» آمال‌مان می‌شماریم؟ یا آن را مرکز فساد و منشاء همه بدی‌ها می‌شماریم؟ و یا کدام «شرق» را به مثابه گذشته‌ای طلایی می‌ستائیم؟ و یا مسبب مشکلات امروز و آتی‌مان می‌دانیم؟ نه «غربی» در کار است و نه «شرقی» و یا بهتر بگوئیم اینها تنها به مثابه مقوله‌های جغرافیایی مطرح بوده‌اند (هر شرقی غرب شرق دیگری است و هر غربی، شرق غرب دیگری) که بدل به مقوله های سیاسی بارگزاری شده در نظام‌های نمادین و شناختی زبان شده و از این راه توانسته‌اند به گروهی از استدلال‌ها دامن بزنند که در نهایت و از لحاظ نظری کاملاً قابل نفی هستند اما در عمل می‌توانند به کنش‌هایی واقعی؛ نظیر دشمنی و نفرت و یا دوستی و ائتلاف، دامن بزنند.(اینجا)
پاورقی کشواد- اساسا به نظر من امروز طرح مسئله شرق و غرب بیشتر یک امر سیاسی و فاشیستی است که از سوی اصحاب و یا طالبان قدرت طرح می شود و متاسفانه ناسیونالیستهای کوتوله‌ و چپهای خشک مغز ما و ایضا روشنفکران! ما - دینی و غیر دینی- مدام نفت بر آتش این دام سیاسی خونبار می ریزند.
تبار ضدیت کور و عقده مانند ما نسبت به غرب ریشه دار است و - اگر صنوفی چون روحانیون و بازار را که منافعشان در ستیز غیر ایدئولوژیک با غرب بوده است را کنار بگذاریم- بطور تشکیلاتی به انجمنی * می رسد که اعلا حضرت شاهنشاه آنرا تشکیل داد و از نخستین مبتلایان به این اپیدمی استاد حاج شیخ سید احمد فردید کراواتی و سید حسین نصر کراواتی بودند که هر چه بیشتر در پراکنش ویروس این اپیدمی کوشیدند.
* انجمن شاهنشاهی فلسفه

۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

آخه آدم خونه زندگی و رفقا و وبلاگش رو یک هفته ول می کنه می ره می خوابه رو تخت بیمارستان؟ آخه آدم اینقدر بی شرف؟

۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

agnosticism

agnosticism
Belief that human beings do not have sufficient evidence to warrant either the affirmation or the denial of a proposition. The term is used especially in reference to our lack of knowledge of the existence of god. In this, the agnostic, who holds that we cannot know whether or not god exists,
differs from the atheist, who denies that god exists.
ندانم کیشی
باور به اینکه بشر دلیل کافی برای توجیه(warrant) تایید یا رد یک گزاره در اختیار ندارد. این اصطلاح بطور خاص برای اشاره به فقدان دانش ما در مورد وجود خداوند به کار می رود. بر این پایه، یک اگنوستیک (ندانم کیش)، که معتقد است ما نمی توانیم به وجود یا عدم وجود خدا پی ببریم، با یک آتئیست (منکر خدا) که وجود خدا را رد می کند متفاوت است.
پی‌نوشت 1- "ندانم کیشی" در آثار کسروی بکار رفته است و شاید اصلا او این کلمه را برای این مفهوم نساخته ولی به نظر من معادل بسیار خوبی است برای آگنوستیسیزم. داریوش آشوری برای این واژه "ناشناس انگاری" گذاشته که لایتچسبک است.
پی‌نوشت 2- من با این حرفت نویسنده که می گوید کسی که در مقابل خدا ندانم کیش است با کسی که خدا را رد می کند تفاوت دارد، مخالفم. این دو منطقا، در نهایت به یک چیز ختم می شوند.

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

کـ اشکی قضاوتی درکار بود.

۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

هـ میشه گفته ام باز هم می گویم: من طرفدار حقوق نسوان هستم!
بـ از هم تعطیلی و پریود فکری پشت‌بندش!

۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

معنا

قـرنها است بشر دارد از معده اش "معنا"ی‌ تخیلی و موهوم استفراغ می کند و با آن عالم خارج از ذهنش را رنگ‌آمیزی می کند تا برایش معنادار شود. تاکنون میلیون‌ها انسان نیز بخاطر اینکه محتوای استفراغ انسانهای دیگر را نپذیرفته اند، از دم تیغ گذشته اند.
بـ اید رفت!

۱۳۸۷ بهمن ۲۰, یکشنبه

مـ خصوص آقایان: آیا این خانوم را به زنی برمی‌گزینید؟ اینجا

که در ولایت ما کافری است اندیشیدن.
آقا پس کی این دراااااااااااااااااویش دست بر می دارند از سر دختران ما؟

۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

آ نگاه که دکارت می گوید " من می اندیشم پس هستم" با الفاظ بازی نمی کند و دنبال جمع کردن دخترهای جوان و خوشکل هم دور و برش نیست. دکارت دارد بر سر تمام وجودش قمار می کند. پس لطفا بس کنید این سوسول بازی‌های چرک و متعفن را که "من می نشینم، پس هستم" و "من عاشق می شوم پس هستم" و ... (اینجا)

اعتماد2

اگر یک لاک پشت و یک خرگوش با هم مسابقه دهند نیک می دانیم که خرگوش برنده است حتی اگر اول لاک پشت شروع به حرکت کرده باشد و بعد از چند لحظه خرگوش.
اما عقل چیز دیگری می گوید. عقل می گوید خرگوشی که پشت لاک پشت شروع به حرت می کند برای اینکه به لاک پشت برسد باید ابتدا نصف فاصله‌اش را با لاک پشت بپیماید. سپس باز هم باید نصف فاصه‌ی باقیمانده را بپیماید. و باز هم باید نصف فاصله‌ی باقی مانده را بپیماید. و باز هم و باز هم تا بینهایت. چرا که همیشه هر فاصله‌ای بر دو تقسیم می شود. بر این پایه خرگوش هیچ وقت به لاک پشت نباید برسد. اما می رسد.
فرزندم! به عقل هم نباید اعتماد کرد. عقل نیز گاهی دروغ می گوید.

اعتماد1

اگر بین دوریل قطارقرار بگیری و با چشمانت به دور دست خیره شوی می‌بینی که دو طرف ریل هر چه جلوتر می روند به هم نزدیک می شوند تا اینکه در جایی همدیگر را قطع می کنند. این درحالی است که نیک می دانی دو ریل قطار به هم نمی رسند.
فرزندم!‌ به چشمانت هم اعتماد نکن. چشمها هم گاهی اوقات دروغ می گویند.

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

پیام سید احمد فردید به آیت‌الله خمینی

مي‌خواهم پيامي به امام خميني بدهم و درد دلي با ايشان بكنم، سيداحمد فرديد آدمي است كه براي خودش كا ركرده است. اگر كتاب ننوشته نخواسته تشبه به كثافات ديگران بكند. من پيام كوچكي به امام خميني دارم،‌اين انقلاب را عبدالكريم سروش خراب مي ‌كند، فضلاي قديم ما خوبند ولي يك جهتشان ضعيف است كه من آن را مي‌دانم من پوپر را مي‌شناسم و به ريش او مي‌خندم. من تا دم مرگ در نمي‌روم چنانچه بيست سال دفاع از حكمت انسي كردم . بدون اينكه بگويم اثري دارد يا نه؟ (+)
کشواد:‌ براستی این حکمت انسی چیست که فیلسوف ما عمری از آن دفاع کرده است؟

از افاضات فیلسوف قوم ما

فیلسوف!!! شفاهی قوممان فرمود: من فلسفه را با فلسفه رد میکنم! (+)
فیلسوف ولایت ما (حاج شیخ احمد فردید)گفت : زود آمده‌ام ، فلسفه من تعلق به پس فردا دارد. / از اول مشروطه کسی که خودآگاهی پیدا کرده من هستم. (+)
شیخ ما در باب شعر نو فرمودند: شعر نو ، گسستن از حقيقت ديانت مقدس اسلام است. (+)

سرنوشت غم‌انگیز نیچه و زرتشتش اندر ولایت ما

از افاضات شیخ ما سید احمد فردید (یگانه فیلسوف ولایتمان):
"نمیگویم که ابرمرد نیچه امام زمان است یا نه. انسانی که حوالت تاریخی امروز را پس زده است هرچه که میخواهد باشد او ابرمرد است و امام زمان به معنی زمان نیچه.
کلمات زیر از نیچه است و این شخص در نظر من امام زمان خواهد بود : "نیچه گفت هان! زود آمده ام و زمان من فرانرسیده است......"
در "چنین گفت زرتشت" و "مرد شوریده" سر یک جا اشاره به ابر مرد است. ابرمرد نیچه نباید با امام عصر اشتباه شود و یا با امام زمان و مهدی موعود یکی دانسته شود. زمانی نرسیده بوده که نیچه زمان باقی پس فردا و مهدی منتظر را طرح کند. اصلا زرتشت نیچه امام منتظر است. امام منتظر همان پلی است که به پس فردا میرود و در حقیقت خود زرتشت. آن ابرمرد نیچه ، امام کفرجامعه شناسانه نیست، عمقی دارد تراژدی درش هست، درام نیست." (+)
از دیگر افاضات شیخ ما:
آیا زمانی که نیچه میگوید همان است که اسلام میگوید ؟ مشیت الهی که تغییر کند، زمان عوض میشود. با ظهور امام زمان است که تفکر به بشر باز میگردد و الا هیدگر و نیچه امام زمان بودند. هیدگر به زمان نیچه اهمیت میدهد اما آیا آنچه این مطرح میکند همان است که اسلام میگوید ؟ (+)

۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

نفسهای الکلین من و گونه‌های مخملین تو
دست‌های ماجراجوی من و ساعد هردم گریزان به‌یک‌سوی تو
خیال انقلابی من و تقوای محافظه‌کار تو
من و نگاه بی شرم و خستگی‌ناپذیرم
و
تو و گزیدن دندانهای بالایت لب پایینت را
و در این پیکار
آیا تقدیر به نفع من سوت خواهد زد، آن فعال ما یشاء؟

--کشواد

۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

در باب هنر "همای"

ظهور خواننده‌ و ترانه‌سرای جوانی چون همای با هنری تکراری و کهنه و تفکرات تکراری‌تر و پوسیده‌تر از جنس عرفانی و صوفیانه و رندانه که در ترانه‌هایش آشکار است و گرفتن کارش بین ایرانیان تا این حد و استوره‌ی سیاسی معرفی کردنش از سوی عده‌ای خشک مغز، نشانی دیگری است از به بن‌بست رسیدن کاروان تمدن و فرهنگ و تفکر ما. بخشی از هنرنمایی این قهرمان فرهنگی و استوره‌ی سیاسی ایرانی:

بـه گـرد کعبـه می گـردی پریشان --- کـه وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگــر در کعبــه می گـــردد نمـایـان--- پس بگرد تا بگردی بگرد تا بگردی

جـ مله‌ی زیر را بخوانید:
دورون ِ‌تو و من سر آمد.
در این جمله‌ی کوتاه چهار "و" بکار رفته است که هر کدام یک جور تلفظ می شود:
دو = dow
رون = run
تو = to
وَ = va
کشواد: مانیفست انحطاط ما است این خط فارسی.

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

خواص

خواص ما جملگی عارفند و عوام ما همگی رند!
مـ یراث فرهنگی ای که از پیشینانمان به ارپ برده ایم به عنوان راه حل همه‌ی مشکلات و پاسخ همه‌ی پرسش‌ها، صبح تا شوم ما را به می‌خانه دعوت می کند و مستی:
آب حيوان طلبی از در ميخـــــانه طلب --- جوهر جان طلبی از لب پيمـــانه طلب

اما من در آخر نفهمیدم پس چرا خوردن می در این جامعه شلاق دارد و دائر کردن می‌خانه حبس تعزیری؟ بالاخره تکلیف مارو مشخص کنید، بخوریم یا نخوریم؟

۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

هـ فتون هم فیلتر شد. چه اتفاقی افتاد؟
هیچ! تنها یک برگ دیگر به آرشیو چند هزار جلدی بی‌فرهنگیمان اضافه شد.
مـ زقونچی قوم ما خواند: ای قشنگ‌تر از پریا، تنها تو کوچه نریا، بچه‌های محل دزدن، عشق منو می دزدن
فیلسوف !!! قوم ما (سید احمد فرید) نیز گفت:‌ زرتشت نیچه همان امام منتَظـَر است.