۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

داستان کوتاه!

"وقتی از خواب بیدارشدم دایناسورها هنوز انجا بودند" کوتاهترین داستان جهان سال 2005- از نویسنده ای اسپانیایی
"خدای خوبم، من حامله‌ام؛ یعنی کار کیه؟" – ناشناخته
For Sale: Baby Shoes, Never Worn. فروشی: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده. – ارنست همینگوی
اینو بدون کریس عزیز که این به اصطلاح داستان های کوتاه که معروف شده اند و بین مردم دنیا با ترجمه به زبانهای گوناگون دست به دست می چرخند جز شعبده بازی[در حالت خوبینانه اش اگر نگوییم شارلاتان بازی] چیز بیشتری نیستند. اگر به همین سه تا به اصطلاح داستان یک نگاهی بیندازی میبینی جمله هایی هستند بسیار پیش پا افتاده و معمولی که اصلا ساختار یک داستان رو ندارن و توی همین وبلاگهای ایرانی روزانه صدها جمله بهتر و معنادار تر از اینها نوشته میشه منتها این چندتا با شعبده بازی تونستن شهرت بین المللی پیدا کنن.
از جملات وبلاگنویسهای جوان بی ادعا گفتم حالا دیگه بیتها و مصرعها و جملات شعرای بزرگ و فلاسفه و داشمندان بماند که گاهی یک کلمه اش ارزشش هزاران بار ازین جنگولک بازی ها بیشتره.
البته تاثیر شخصیت نویسنده رو نباید فراموش کرد. اگر من و تو که شهرت نویسندگی نداریم هزارتا جمله طلایی توی وبلاگمون بنویسیم کسی نمی آد بگه خرت به چند من؟ ولی کافیه صادق هدایت بیاد یه مشت اراجیف ردیف کنه پشت سر هم تا همه طبع شعرشون گل کنه و با چشمان اشک آلود لب به مدح و ثنا باز کنند و سجده شکر و دعا و صلوات که بارالها همیشه باقی بماند تا ما ازین حرفها محروم نشویم!
تو دنیا شهرت رو بر اساس فضیلت و دانایی و برتری تقسیم نکردن جَوون! فراموش نکن که رویای آمریکایی، رویایی بیش نیست.

۲ نظر:

  1. خب می دونی کشواد بعضی ها اسمشون مثل برند شده .
    بعضی ها جنس بی کیفیت می خرن فقط به خاطر مارکش .

    ما ایرانی ها هم که بیشتر عقلمون تو چشممون .

    پاسخحذف
  2. سخن شما درست اما گمان نمی کنم این قضیه منحصرا مربوط به نژاد ایرانی باشد.

    پاسخحذف