۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

همواره از ابتدا تاکنون من که یکی از ارزشهای شخصی ام سکوت و کم حرفی است، اندیشیده ام که برای چه و که حدود دو سال است که در این وبلاگ می نویسم و نوشتن من در اینجا چه تاثیری و ارزشی برای کسی داشته یا خواهد داشت؟ البته یک حس عمیقی در ما هست که مارا فرا می خواند به اینکه کشفها و بارقه های فکریمان را برای دیگران تعریف کنیم. وبلاگ نویسی در دنیای امروز توانسته است این نیاز را به طرز قابل توجهی ارضا کند. کسی چیزی را در همان لحظه که بهش نازل شده می نویسد و نوشته اش بطور ثابت و پایدار تا سالها بعد باقی خواهد ماند و هر کس با سرچ کلید واژه مورد نظرش به نوشته آن نویسنده خواهد رسید. اما از این چه سود؟ 
این وبلاگ حدود بیست نفر خواننده پر و پا قرص دارد که شمارشان از گذشته تا حال تقریبا یکسان باقی مانده  و این نشانگر این است که جامعه ایرانی علاقه ای به شنیدن حرفهایی از این دست ندارد و من دهانی بهر این گوشها نیستم. از سویی خوانندگان را اکثرا می شناسم و می توانم از طرق دیگر حرفهایم را با آنها در میان بگذارم و حرفهایشان را بشنوم. به هر حال مدتی نیاز است که در باب چرایی و میزان مفیدیت نوشتن در این وبلاگ فکر کنم.