۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

همدستی با حکومت

کریس عزیز. در این خصوص من که تمام عمر بر باد رفته ام را در این جامعه سپری کرده ام و و با تمام خفایا و زوایای آن آشنایی دارم دیگر آنقدر دیده و شنیده و تجربه کرده ام که حتی اگر دیدم کسی کتابش را به احمدی نژاد هدیه کرده و فصل اولش را مدح و ثنا قرار داده ومجوز چاپ گرفته، تنها و تنها به این خاطر، آنرا محکوم نکنم و برای محکوم کردن ابتدا به پیکره و متن  و اعماق کتاب مراجعه کنم. کریس عزیز فراموش نکن که سانسورچی ها کودن و احمق و عقب افتاده هستند و می توان- و باید- براحتی آنها را دور زد. اگر آن سانسورچی توانایی این را داشت که عمق حتی یک کتاب را درک کند که دیگر سانسورچی نمی شد! 
همچنین من حقیقتا استادان جوانی که پس از استادان استعفا داده یا اخراج شده بر کرسی آنها تکیه می زنند را درک می کنم و با آنها کاملا همدلی می کنم.  آیا درست است بگوییم چون هایدگر با حزب نازی سر و سری داشت پس دیگر فیلسوف محسوب نمی شود؟  و یا ناصر کاتوزیان که بزرگترین استاد حقوق مدنی ایران است، چون در حوادث اخیر  سکوت کرد و شعار سیاسی نداد، پس کتابهایش ارزش خواندن ندارد؟ هر کسی حق دارد در سرزمین خودش کتاب چاپ کند و یا اگر بنیه علمی دارد بر کرسی استادی تکیه بزند و به شهرت برسد. این یک حق طبیعی است. هیچ کس در شکم مادرش وثیقه نداده که یک مبارز سیاسی باشد.