۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

مردسالار

و کشواد از فراز کوهها فرو آمد و به شهری بزرگ اندر شد. اندکی در شهر مردمان را نظاره کرد و کمی با آنها در آمیخت و مصاحبت کرد؛ با زنان و مردان. بعد مدتی با خود گفت: "در شگفتم از مردمی که زنانش از مردانش مردسالار ترند!" این را گفت و سپس به فراز کوهها و پشت قله های آسمان‌سای باز گشت و بعد از آن برای مدتها کسی اورا ندید.
چنین گفت کشواد بزرگ

۱ نظر:

  1. درود بر مولانا کشواد

    خود را از دیدگان غیر نهان داشت از چشیدن لحظه ای دردهای ناگفته دخترکانی که روحشان را "زنان"مردسالار به ابلیس وانهاده بودند و سرگشته شد و حیران و زبان از کلام فرو بست و به افق ها پیوست...

    چنین گفت سحربانو

    پاسخحذف