۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

وقتی که نوشتن مالیات ندارد!

نویسنده یک وبلاگ نسبتا معروف باز هم دست به قلم شده و کولاک کرده به طرزی که من نتوانستم از کنار نوشته هایش به راحتی بگذرم. این است که چند جمله ای در نقد آن نوشته ها می نویسم. ابتدا نقل پاره هایی از ان نوشته:
روح جهان فارسی[زبان] در شعر او ست و روح شعر فارسی یاری شیرین رفتار است. جهان فارسی در بنیاد ستایشگر زن است. یادگاری که در آناهیتا و استر و زهرا باقی ماند و حتی در صورت مریم به جهان غربی هدیه شد. کهن الگوی مریم دختران باکره ای بودند که در دریاچه هامون سر هر هزاره آبتنی می کردند و نطفه زرتشت را می پذیرفتند تا هوشیدر و هوشیدرماه و سوشیانس بزایند. منجی جهان ایران دختران هامون بودند.
در جمله اول نویسنده در مورد جهان فارسی[زبان] سخن گفته و آنرا ستایشگر زن دانسته است. اگر چنین است پس این فریادهای زنان و فمینیستها در ایران از چه رو صبح تا شب در هواست؟ پس این محکومیتهای پی در پی در جامعه جهانی در مورد نقض حقوق زنان و تبعیض بخاطر چیست؟ این تبعیضها را غربی ها می کنند یا ما مردان ایرانی؟ بیش از این وارد این قضیه نمی شوم چون اظهر من الشمس است و توضیح واضحات و وقت تلف کردن. اگر دلتان خنک می شود که روح ایرانی را زن‌نواز بدانید، بدانید. روح ایرانی را باید در سیلی ها و تف هایی که توی صورت زن می زند و می اندازد، در فحشهایی که بی‌دلیل و برای انتقام از زیبایی اش می دهد جستجو کرد نه در شعرش.
سپس نویسنده گفته جامعه ایرانی در بنیاد ستایشگر زن است و بعد معلوم کرده منظورش از "بنیاد" گذشته تاریخی جامعه ایرانی است. سپس آناهیتا را که یک الهه است و متعلق به دوران استوره و ماقبل تاریخ، درکنار استر و فاطمه!!! قرار داده است و بدین ترتیب مثلا استدلال کرده که ایرانیان "دربنیاد" ستایشگر زنان هستند. فقط با ردیف کردن سه اسم نامرتبط! نویسنده فراموش می کند که تاریخ دارای دورانهایی است و اکنون تقریبا ثابت شده در یک یا چند دوره از این دورانها بر تمامی فرهنگها و سرزمینها زن سالاری حاکم بوده و اگر این استدلال را بپذیریم پس همه جوامع "در بنیاد" ستایشگر زنان هستند. حال من هنوز نفهمیده ام که فاطمه که عرب است و در جامعه ای کاملا عربی متولد شده و در همان سرزمین عربستان هم زیسته و وفات یافته چه ارتباطی به بنیاد ایرانیها دارد! (با اشعار به اینکه تفکرات شیعی از نوع رایج کنونی در جهان عرب و بخصوص جبل عامل لبنان شکل گرفته نه در ایران.)
سپس نویسنده جمله ای آورده که از آن جملات است که موجب آلرژی در من می شود: "یادگاری که ...حتی در صورت مریم به جهان غربی هدیه شد.!!!" نتیجه انکه غربیها مریم نداشتند بلکه از ما یاد گرفتند که مریم داشته باشند. از سویی نویسنده فراموش می کند مسیحیت دینی سامی و شرقی است و وقتی به غرب می رود مریم و مسیح داشته و لذا اگر هم ما هدیه کردیم به جهان سامی هدیه کرده ایم نه غربی.
سپس از "کهن الگوی مریم" سخن می گوید که کاملا نشان میدهد که نویسنده با اصطلاح تخصصی "کهن الگو" که اصطلاحی یونگی است آشنا نیست و آنرا در ذهنش الگوی کهن ترجمه کرده و گمان کرده هر چیز که الگوی چیز دیگری است و قبل از ان بوده "کهن الگو" است و نتیجه می گیرد داستان مریم از داستان زرتشت نشات گرفته و بنا بر این ظاهرا مریم اصلا موجویت تاریخی نداشته است. محض اطلاع نویسنده باید بگویم کهن الگو به معنای الگوی قدیمی چند صد سال پیش برای یک پدیده پیش پا افتاده نیست بلکه کهن الگوها در اعماق تاریخ و در هزاران سال پیش، در نهاد بشر شکل گرفته اند و تعدادشان انگشت شمار است و خود استورهای زرتشت و سوشیانت و مریم (که به نظر نویسنده شخصیتی ساختگی است و قاعدتا واقعیت خارجی ندارد) هم خود نمود کهن الگوها هستند. اصلا چرا یکباره نگوییم مسیح هم همان سوشیانت ماست که غربیها دزدیده اند و بدین ترتیب غرب را کلا خلع سلاح نکنیم؟ چه ایرادی دارد مالیات که ندارد!
زرتشت طبق پژوهشها ششصدسال قبل از مسیح می زیسته و متعلق به دوران تاریخی است. حال بگذریم که زرتشت مرد است و سوشیانتش هم مرد است، و فقط حمال این نطفه زن است، با این اوصاف چگونه نویسنده از این واقعه ستایش زن را در بنیاد ایرانی نتیجه می گیرد؟؟؟
برای اینکه بخواهیم از بنیاد ستایگشر زن یک ملت و با تاریخی درازدامن چون ایران سخن بگوییم باید سالهای سال بر مساله استوره ها و فرهنگ ایران باستان و بعد از آن و بنیادهای حقوقی جامعه بحث و پژوهش نماییم و با ردیف کردن این گفته های بی اساس نمی توان چنین حرفهای گنده را مطرح کرد و در اخر هم نتیجه گرفت غربی ها هم از ما یاد گرفته اند. اینها همه نتیجه این است که نوشتن در اینترنت مالیات ندارد و هرجنس بنجولی که قالب کنی خریدار دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر