۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

عشق

یک نفر جایی نقل قول کرده:
محبت چون بغایت رسد آنرا عشق خوانند . و عشق خاصتر از محبت است زیرا که همه ی عشق ، محبت باشد اما همه ی محبت ، عشق نباشد . و محبت خاصتر از معرفت است زیرا که همه محبتی معرفت است . اما همه معرفتی محبت نباشد ...پس اول پایه معرفت است و دوم پایه محبت و سیُم پایه عشق . و بعالم عشق که بالای همه است نتوان رسید تا از معرفت و محبت ، دو پایه ی نردبان نسازد - رسالة فی حقیقة العشق -
من این تعریف را قبول ندارم. کی قرار است ایرانی ها در این میراث فکری و فرهنگی شان شک کنند؟
به نظر من عشق محبت شدید و بغایت رسیده نیست- این تعاریف عرفانی را باید به دور ریخت- بلکه محبت آمیخته با گرایش جنسی به معشوق است. به همین علت است که مثلا در زبان فارسی معمولا عشق را برای دو جنس مخالف بکار می برند و مثلا نمی گویند عشق مادری.
از سوی دیگر معرفت (که در نقل قول بالا آمده) نیز معمولا برای عشق مضر است. این است که معمولا وقتی دونفر بیشتر هم را می شناسند عشقشان کمرنگ تر می شود. کسی که کمتر میشناسیمش، راحتتر و زودتر می توانیم عاشقش شویم. (فیلم آخرین تانگو در پاریس را ببنید)
پاورقی: البته فراموش نکنیم مقوله عشق از آن مقوله هایی است که چشم انداز جنسیتی تاثیر فراوانی در ان دارد. فراموش نکنید که اینجا یک مرد دارد در مورد عشق صحبت می کند.

۲ نظر:

  1. این را امیرحسین کامیار برای این پستت نوشته بود . به هر حال خواستم که بدانی با توجه به اینکه می دانم یکی از مخالفت های با گودر همین است که دیگر چیزی را که نشر کنی نمی بینی دیگران چه بلایی سرش می آورند.

    پاسخحذف
  2. ممنونم. بزودی جواب می دهم.

    پاسخحذف