۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

طنز تلخ

توی اجیل فروشی شلوغ بود که یه زن و مرد با دوتا بچه اومدن داخل و منتظر بودن خرید کنن. زن یه لحظه از مغازه رفت بیرون و دوباره دوید داخل جیغ کشید مَمَد اقا بدو که موتوره بُردَن...! مَرده دوید بیرون و داد زد اّخ که بَدبَخت رَفتُم ...! اّخ که بیچاره رَفتُم...! مشتری های اجیل فروشی و مردم در اثر داد و بیداد صاحب موتور جمع شدن و یه نفر گفت موتورت پشتِ ای وانته بابا داد بیداد نکن...! ظاهرا یه ماشین میخواسته از پارک در بیاد و موتور مزاحم بوده میاد موتور رو از رو جک پایین میاره میبره پشتِ یه وانت و وقتی از پارک درمیاد دیگه موتور رو سرجاش نمیذاره...! مرد دوید رفت موتور رو اوُرد جلوی اجیل فروشی و بجای اینکه خوشحال باشه به زنش گفت: نِنِه سَگ مَگه نِگفتُم پَهلو موتور واستا ...ها؟ امَدی تو گهِ کی ره بُخُوری ...! زن گفت: بُخُدا مُو حواسُم بود یَکدِفه دیدُم موتور نیست..! مرد گفت: گوته خُوردی حواسِت بود ... بزنُم تو سَرت صِدای سَگ بُکُنی؟ دست مرد که بالا رفت زن یه لحظه ترسید و چشماش رو بست...! بچه ها چادر مادرشون رو گرفته بودن و به دست باباشون خیره شدن...! مرد دستش رو پایین اورد و سوار موتور شد...موتور رو که روشن کرد به زن گفت: یالله توله هاتِه سِوار کُن برم...! زن اروم گفت: تُخمه نِمِخِری مَمَد اقا؟ مرد گفت : مَرگ مِخِرُم بَرات ...مَرگ...! سوار موتور که شدن بغض یکی از بچه ها ترکید که مُو تُخمِه ماخام بابا... و مرد گاز داد رفت...! (منبع)

باید به صاحب این قلم - که در سرزمین خودش فیلتر شده - آفرین گفت.