ای معصومیت ِکودکانه ات دستاویز ِ تا این همه شرم من
ای نگاه ِ بازیگوشت سارق ِنگاه ِ سالها ره گم کردهی من
ای منْ عاشق ِعاشقانههایت
ای که می بری ام تا آنسوی مرزهای روستای مفلوک و مالوف خودساخته و خودزیسته و هرزه روی هرروزی ِ من
ای که شیطان در کمینت تا تو را از چنگال قدرشناس من برباید و خدا هم
ای تکیه ات تکیه گاه ِایمان ِمن به هرگونه تکیه گاه در هرجا، در هر وقت
ای آزادگی ات ویران کنندهی شالودهی نگاه ِمن به آزادی
تا که بالهایت به گل و لای و تعفن این کهنه لجن اندودْ روستای حقیر نیالوده ست
ای آزاد، ای رها، ای که تو می توانی، پرواز کن!
--کشواد
--کشواد