مردانه
(در روزگار صلح، مرد جنگی به جان خود می افتد.)
۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه
تماشاچی
امشب هم قهوه خوردم و هم لورازپام، یکی می خواباند، یکی بیدار نگه می دارد. عجب نبرد سهمگینی است الان در درون من! و باید دید کدامشان از این آوردگاه سربلند بیرون می آید! احساس غریبی است وقتی "خودت" بی هیچ اراده، منفعلانه، تماشاچی "خودت" باشی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر