هرکه آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل جز فریب و جز فریب؟
چه شده که تا این حد "مناظره" در جامعه ایرانی جا باز کرده است و مهم شده؟ آنقدر که مناظرات سرنوشت انتخابات را تعیین می کنند، حاکمیت را مجبور می کنند که علی رغم تمایلش در تلویزیون مناظره پخش کند. و حتی مجبور می کند که از ترس آنرا حذف کند و دیگر پخش نکند! چه شده است که از این برنامه تا ان برنامه نقل هر مجلسی این است که "دیدی فلامنی اون شب به فلانی چی گفت؟" مگر چیست در مناظره دو نفر از دو جناح مخالف اما از کمر یک پدربزرگ؟
اما عده ای هم هستند که این مناظره ها هم ، جذابیت و لذتش را برایشان از دست داده است. شاید این گروه کمی سلیقه شان بهتر است و کمتر هرز و هنوز کمی انتظار دیدن و شنیدن حرفهای بهتر دارند. شاید برعکس وضع این عده بدتر و وخیم تر است از دسته اول. اینها در همه این برنامه ها و مناظرات فقط به دنبال یک تیکه یا اصطلاح طنزآمیز می گردند که فقط با صدای بلند بخندند تا التیام و مرحمی باشد بر زخمای کاری شان و عمیقشان. مثل من که فقط منتظرم صادق زیبا کلام بیاید جایی حرف بزند و حرکات و تیکه هایش را ببینم و بشنوم و از ته دل بخندم. و وقتی بجای صادق زیبا کلام سعید زیبا کلام می آید آنوقت فقط می توانم به مواد روانگردان پناه ببرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر