رضا مرادی غیاث آبادی: مدتی پیش در روستایی دورافتاده در فراهان، پیرزنی روستایی گریبانم را گرفت که: «گذر را نیالا که شب میچُری و میچایی!» این عبارت شیوا را از آن رو آوردم که به باور این کمترین، مسئله اصلی در ذات زبان فارسی و گویشوران آن نیست؛ بلکه دشواریهای است که نوکیسهگان شهرنشین با دخالتهای بیجا و واژهسازیهای دلخواهانه و بیپایه رواج دادهاند. اینروزها هر کسی که دو کتاب میخواند، هوس واژهسازی و سرهنویسی تخیلی به سرش میزند. مثلاً اگر واژههای «ایمیل»، «وبلاگ» و «وبسایت» تقریباً در سراسر جهان به همین شکل بکار میرود و هیچکس هوس معادلسازی برای آن به سرش نمیزند، ما بدون اینکه برای ایجاد یا توسعه و تکمیل آنها کوشیده باشیم، فقط تمایل به دستکاری در نامهای آنها را داریم. چون اینکار نیاز به هیچ سواد و خرج و دردسری ندارد. وقت آزاد و کرسی گرم و ذهن خیالباف میخواهد که این آخری (بزنم به تخته) مثل چاههای نفت و گاز ما، جوشان و خروشان است: تارنما، تارنگار، تارنوشت، تارگاه، رایانامه، رایاننامه، رایانویس، رایاننما، وبگاه، وبنوشت، وبکده، وبخانه، پست الکترونیک و خیلی کلمههای بامزه و بیمزهٔ دیگر. در حالیکه واژه «ایمیل» با «میل» ایرانی خاستگاهی مشترک دارند و هردو دلالت بر پست و چاپار میکنند. +