زندگی جماعی بیش نیست. بیچاره ما که مفعول واقع شدیم.
۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه
و باز هم سبیل
هرچه تلاش می کنم سبیلهایم مثل نیچه نمی شود. این یعنی من یک آریایی اصیل نیستم و نژادم از دست اندازی تاریخ در امان نمانده است. یاد آن شاه دوبیت فردوسی افتادم :
از ایران و از ترک و از تازیان --- نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود --- سخنها به کردار بازی بود
۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه
نیچه
بدون شک بهترین همنشین روزهای عسرت و تنهایی نیچه است. همنشینی و دیالوگ با نیچه بر عمق تفکر می افزاید.
۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سهشنبه
نظربازی
کریس عزیز. چشم هم از اندامهای جنسی است و باید ارضا شود. ولی هیچ کس چشم را به عنوان یک اندام جنسی جدی نمی گیرد و نتیجه اش می شود نظربازی و هرزه گردی چشمها در کوچه و خیابان.
۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه
شخصی
اواسط تابستان 1389 است. این روزها حال خوشی ندارم.
راستی جای لورازپام یک داروی جدید آمده به نام zoldem. میگویند اثرات جانبی لورازپام را ندارد. اثربخشی بهتری هم دارد. همسفر خوبی است. حد اقل میون راه سر خر رو کج نمی کنه و آدمو تنها نمی ذاره. به شدت توصیه میشود.
باری، باید دست و پا زد و از پای ننشست. باید این انباشته رنج و زهر و تلخکامی را تکان داد تا به ته باتلاق فراموشی فرو نسرد. من از مرگ نمی ترسم از فراموشی می گریزم. وگرنه مدتها پیش این زندگی ِ بی هیچ خبر خوشی را تمامش می کردم. از این که زیستم هیچ تاثیری در دنیا نداشته باشه و مرگم نیز، دچار اضطراب می شوم.
zoldem فرنگ آورد غلبه می کند و دیگر بهشت نزدیک است. آنک ... آنجاست ... می بینی؟
۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سهشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)